مژه بر هم نزن ای دوست که بادم ببرد----
چون سبک تر شده ام از پرکاهی زغمت---
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی
یک شکر از هزار نتوانم کرد
سردم شده است و از درون می سوزم
حالا شده کار هر شب و هر روزم
تو شعر مرا بپوش سرما نخوری
من دکمه ی این قافیه را می دوزم
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
عاشقانه،
شعرهای عاشقانه،
دوبیتیهای عاشقانه،
،
|