.....................



دلم غم داره کجایی نفسم

http://s1.picofile.com/file/7298854187/rasmeshe.jpg

چندان هم دور نیستی ؛ فقط به اندازه ی یک نمیدانم از من فاصله گرفته ای !


آری ، “نمیدانم” کجایی ؟
.
.
.
اگر نسیمی شانه هایت را نوازش کرد ، بدان آن هوای دل من است که به یادت می وزد !
.
.
.
حالا اشکها هم شبیه تو شده اند ، گریه که می کنم نمی آیند !
.
.
.
من !


مثل بادکنکی به دست کودکی ، هرجا می روی با یک نخ به تو وصلم !


نخ را قطع کنی ، میروم پیش خدا !!!



:: موضوعات مرتبط: دلتنگیهای من، عاشقانه، حرفهای نا گفته من، جملات زیبا، زیباترینها، تنهایی، دلشکسته، زندگی، غمگین، آرامش، عشق، دوستت دارم، زیباترین نوشته ها، سرنوشت، محبت، مرگ، ،

نوشته شده توسط پژمان در یک شنبه 2 شهريور 1393

و ساعت 5:41 PM


حرف رفتنت

عکس عاشقانه اشک و گریه

حرف رفتنت که میشه


دلم انگار میشه پرپر


نمی خوام بیاد شبی که


واسه من شه شب آخر


صدهزار حرف نگفته


واسه تو تو سینه دارم


شب و روز از تو نوشتن


همیشه همینه کارم



:: موضوعات مرتبط: دلتنگیهای من، عاشقانه، حرفهای نا گفته من، خدا، جملات زیبا، زیباترینها، تنهایی، دلشکسته، زندگی، غمگین، آرامش، عشق، دوستت دارم، محبت، مرگ، ،

نوشته شده توسط پژمان در دو شنبه 20 مرداد 1393

و ساعت 8:8 AM


زهرای نازم...

سلام عشقم

دیروز خواهر شوهرات اومدن صحبت تو اتاقم

زهرام مامان قبول کرده

زهرام دارم مثل  ...

کار میکنم تا بهت برسم

نمیدونم تو هنوز سر حرفت هستی یا نه

ولی من هستم رو حرفم

تا وقتی نفس میکشم من خودمو مال زهرام میدونم و  بس

تا وقتی نگی منو نمیخوای میرم و میام

زهرام اینو بدون که دارم دق میکنم 

ولی یاده حرف تو که میگفتی

پشت هر سختی ای یه  راحتی هم هست

زهرام من تورو از خدا خواستم و میخوام

زهرا ولی هر شب قبل از  خواب

با عکست حرف میزنم تا خوابم ببره

زهرااااااااااااااااااااااااااام

میمیرم برات

ایلاویو



:: موضوعات مرتبط: دلتنگیهای من، عاشقانه، حرفهای نا گفته من، خدا، جملات زیبا، زیباترینها، تنهایی، دلشکسته، زندگی، غمگین، آرامش، عشق، دوستت دارم، زیباترین نوشته ها، سرنوشت، محبت، مرگ، شعرهای عاشقانه، شعرهای حافظ، دوبیتیهای عاشقانه، ،

نوشته شده توسط پژمان در چهار شنبه 8 مرداد 1393

و ساعت 11:43 PM


تفاهم...

 

حـــتـــی روز مـــرگ ام هـــم بــاهـــم تــــــفـــاهــم نـــداریــم مـــن

 

ســفــیــد مــی پـــوشــم و تـــو ســــیــــاه...!!

 



:: موضوعات مرتبط: مرگ، ،

نوشته شده توسط پژمان در سه شنبه 15 بهمن 1392

و ساعت 4:2 AM


زهراجان فال گرفتم این شد جوابم

نوشته شده توسط پژمان در سه شنبه 3 دی 1392

و ساعت 4:37 AM


خداحافظ برای همیشه

سلام دوستای خوبم از این به بعد تصمیم گرفتم نیام نت و از شهری که دارم زندگی میکنم برم

یه جای دور دیگه زندگی و زنده بودن برام مفهومی نداره

شاید با رفتن من خیلی ها خوشحال بشن و یک نفر ناراحت

ولی ادم رفتنی باید بره زهرا دوست دارم و تا نفس میکشم به یادتم

خداحافظ زهراجان

بای به همگی

به امید روزی مرا در تابوتم بزارن و کسی برایم اش کی نریزد



:: موضوعات مرتبط: دلتنگیهای من، دلشکسته، غمگین، عشق، سرنوشت، محبت، مرگ، ،

نوشته شده توسط پژمان در جمعه 10 آبان 1392

و ساعت 7:47 AM


خداحافظ...

نوشته شده توسط پژمان در یک شنبه 5 آبان 1392

و ساعت 7:32 AM


پروردگارا....

http://p30data.persiangig.com/pic/love/3.jpg



:: موضوعات مرتبط: خدا، مرگ، ،

نوشته شده توسط پژمان در شنبه 4 آبان 1392

و ساعت 3:30 AM


دوست دارم بر شبم مهمان شوی


دوست دارم بر شبم مهمان  شوی

                         بر کویر تشنه چون  باران  شوی

دوست دارم تا شب و روزم شوی

                          نغمه ی این ساز پر سوزم شوی

دوست دارم خانه ای سازم ز نور

                          نام  تو بر سردرش  زیبا  ز دور

دوست دارم  چهره ات خندان  کنم

                          گریه های خویش را پنهان  کنم

دوست   دارم  بال  پروازم  شوی

                           لحظه ی  پایان و  آغازم  شوی

دوست  دارم  ناله ی  دل سر  دهم

                           یا به روی شانه هایت  سر  نهم

دوست دارم  لحظه  را  ویران  کنم

                           غم ، میان  سینه ام  زندان  کنم

دوست  دارم تا ابد  یادت  کنم

                            با  صدایی  خسته  فریادت  کنم

دوست دارم با تو باشم هر زمان

                            گر تو باشی ، من نبارم بی امان

 



:: موضوعات مرتبط: دلتنگیهای من، عاشقانه، حرفهای نا گفته من، خدا، جملات زیبا، زیباترینها، تنهایی، دلشکسته، زندگی، غمگین، آرامش، عشق، دوستت دارم، زیباترین نوشته ها، سرنوشت، محبت، مرگ، پدر، مادر، شعرهای عاشقانه، شعرهای حافظ، ،

نوشته شده توسط پژمان در پنج شنبه 2 آبان 1392

و ساعت 9:1 PM


تقدیم به تو که منو پذیرفتی..........

 

منتظر لحظه ای هستم كه دستانت را بگیرم

در چشمانت خیره شوم

دوستت دارم را بر لبانم جاری كنم

 


 

منتظر لحظه ای هستم كه در كنارت بنشینم

سر روی شانه هایت بگذارم….از عشق تو…..

از داشتن تو…اشك شوق ریزم

منتظر لحظه ی مقدس كه تو را در اغوش بگیرم

بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم كنم

وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه كنم

آری من تورا دوست دارم

و

عاشقانه تو را می ستایم

 

 



:: موضوعات مرتبط: دلتنگیهای من، عاشقانه، حرفهای نا گفته من، خدا، جملات زیبا، زیباترینها، تنهایی، دلشکسته، زندگی، غمگین، آرامش، عشق، دوستت دارم، زیباترین نوشته ها، سرنوشت، محبت، مرگ، پدر، مادر، شعرهای عاشقانه، ،

نوشته شده توسط پژمان در پنج شنبه 2 آبان 1392

و ساعت 8:46 PM


مرگ من.....

نوشته شده توسط پژمان در یک شنبه 21 مهر 1392

و ساعت 6:7 AM


به نام خدایی که خالق عشق است

 

به نام خدایی که خالق عشق است

 

خدا قلب را آفرید و برای آن دو تپش قرار داد، تپش تن و تپش روح.

تپش تن، تپش قلب بود و تپش روح،
عشق، و این " دل " که مرکز خواستن
 
است. این تمایل میان زمین و آسمان در نوسان است.

اگر به سوی شکم و شهوت گراید زمینی می شود و به سوی خرد و عقل،

 آسمانی، و علامت آسمانی بودن
عشق قداست است.

کدام عاشق در چشمان معشوق می تواند نگاه کند !؟ کدام ؟
چرا !؟
چون معشوق آسمانیست، سخت است نگاه در نگاه او...

زندگی با
عشق رنج است و بی عشق مرگ
.
 اما رنج
عشق با امید وصال بسیار شیرین و گواراست. عشق را جز با رنج
 
نفروشند.

خدایا! هدف عاشقی رسیدن به معشوق نیست، یاری ام کن دریابم هدف،
 
عاشق پیشگیست نه رسیدن به معشوق.

معشوق بهانه است،
عشق هدف است.   
 
                              



:: موضوعات مرتبط: دلتنگیهای من، عاشقانه، حرفهای نا گفته من، خدا، جملات زیبا، زیباترینها، تنهایی، دلشکسته، زندگی، غمگین، عشق، دوستت دارم، زیباترین نوشته ها، سرنوشت، محبت، مرگ، پدر، مادر، شعرهای عاشقانه، ،

نوشته شده توسط پژمان در یک شنبه 21 مهر 1392

و ساعت 1:14 AM


مرگ...

 

 

مرگــــــــــــــــ یعنیــــــــــــ اینــــــــــــــ

 

بالاخرهـــــــــــ روزیــــــــــ میآید که بگوییـــــــــــــ کاشــــــــــــ

 

زندهــــــ میـــ شدیـــــــــــــ اما دیگر خیلیــــــــــــ دیر استــــــــــ

 

بابتـــــــــ بدیـــــــــ هاییـــــــــ کهــــــــ بهــــــ منـــــــــ کردیـــــــــ

 

خودتـــــــــ را شرمندهــــــــ نکنـــــــــــــپ

 

تـــــــــــــــــــــــــــــاریـــــــــــــــــــــــــــخ مـــــــــــــــــرگ:بـــــــــــه هـــــــــــــمــــــــــــیــــــــــــن زودی

 

عــــــــــــــلـــــــــــــت مــــــــــــــرگ:بـــــــــــــه دلــــــــــیـــــــــــل ســــــــــــخـــــــــــتــــــــــــی هــــــــــای فــــــــــــراوان

 

 

 

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: خدا، تنهایی، دلشکسته، زندگی، غمگین، مرگ، ،

نوشته شده توسط پژمان در شنبه 20 مهر 1392

و ساعت 10:34 PM


عروسی...

 

 

شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. 
 
میگن عروس رفته تو اتاق
 
لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته،
 
 در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه
 
میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه.مامان بابای
 
دختره پشت در داد میزنند: مریم ،
 
دخترم ، در را باز کن.مریم جان سالمی ؟؟؟
 
 آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده
 
در رو می شکنه میرند تو.مریم ناز مامان بابا
 
مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده.
 
لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ،
 
ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه
 
نگاه می کنند. کنار
 
دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده.
 
بابای مریم میره جلو
 
هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ
 
 را بر میداره، بازش
 
می کنه و می خونه :
 
 
سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو.
 
آخه اینجا آخر خط
 
زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه
 
 همیشه آرزوت همین
 
بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو
 
حرفام ایستادم. می بینی
 
علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.
 

 دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم
 
 حرفای تو را می
 
شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم
 
 یا تو یا مرگ، تو
 
هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی
 
تو کجایی؟! داماد
 
قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری
 
 داره لباس
 
عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت
 
 تا آخرش رو
 
حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت.
 
 حالا که
 
چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ،
 
همه زندگیم مثل یه
 
سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد،
 
 یادته؟! روزی
 
که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟!
 
نقشه های آیندمون، یادته؟!
 
علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه
 
 زندگیشون بودیم پا روی
 
قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه
 
پرتت کرد بیرون که اگه دوستش
 
داری تنها برو سراغش.
 
 
یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری
 
 اسمشو بیاری. یادته اون
 
روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه
 
می کنی چشمات قشنگتر
 
می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام
 
به اندازه کافی قشنگ
 
شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر
 
 غریب که چشمات تو
 
چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه
 
تو چشمام. روزی که
 
بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم
 
که دستاش خالی
 
بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من
 
تو نگاه تو بود نه تو
 
دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم
 
یا تو یا مرگ. پامو از این
 
اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم
 
 ببینم بجای دستای
 
گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین
 
جا تمومش می کنم.
 
واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی
 
 می دیدی رنگ قرمز
 
خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای
 
نوشتن ندارم. دلم ب
 
رات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح
 
چشمات پیشه رومه.
 
دستمو بگیر. منم باهات میام ….
 
پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر
 
 جنازه ی دختر قشنگش
 
ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت
 
 بهت زده و داغدار پشت
 
سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در
 
 یه قامت آشنا می بینه.
 
آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه،
 
صورتش با اشک یکی
 
شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی
 
حرفها توش بود. هر دو
 
سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود.
 
پدر علی هم اومده
 
بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه
 
 پسرش به قولش عمل
 
کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و
 
 کتاب عشق علی و مریم
 
بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده
 
 و اشکای سرد دو مادر
 
و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده
 
 گذر زمانه و آینده و باز
 
هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند…

 



:: موضوعات مرتبط: دلتنگیهای من، عاشقانه، حرفهای نا گفته من، خدا، جملات زیبا، زیباترینها، تنهایی، دلشکسته، زندگی، غمگین، آرامش، عشق، دوستت دارم، زیباترین نوشته ها، سرنوشت، محبت، مرگ، ،

نوشته شده توسط پژمان در جمعه 19 مهر 1392

و ساعت 10:26 AM


زندگی...

نوشته شده توسط پژمان در جمعه 19 مهر 1392

و ساعت 9:46 AM


ارمش...

t

مــَرا

جــُدا کــن ٬

از اهلِ زمـیــن !

دستَــم را بـگـیــر …

مـیــخـو اهــم ٬ در دنـیــایِ آرامِــــ تـــُو

آرامـــ بـگـیــرمـــ . . .

 

 



:: موضوعات مرتبط: دلتنگیهای من، عاشقانه، حرفهای نا گفته من، خدا، جملات زیبا، زیباترینها، تنهایی، دلشکسته، زندگی، غمگین، آرامش، عشق، دوستت دارم، زیباترین نوشته ها، سرنوشت، محبت، مرگ، ،

نوشته شده توسط پژمان در جمعه 19 مهر 1392

و ساعت 9:43 AM


همه چیز اینجا درهمه....

حافظ

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سمرقند بخارا را

صائب تبریزی

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را

هر آنکس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد

نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را

شهریار

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را

هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد

نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را

سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند

نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را

فاطمه دریایی

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را

نه جان و روح می بخشم، نه املاک بخارا را

مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟

و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلأ

که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را

نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را

فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را!

کامران سعادتمند

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

 نه او را دست و پا بخشم نه شهری چون بخارا را

همان دل بردنش کافی، که من را بیدلم کرده

نمی خواهم چوطوطی من، بگویم آن غزلها را

غزل از حافظ و صائب و یا دریایی بی ذوق

و یا آن شهریار ترک که بخشد روح اجزا را

میان دلبر و دلدار نباشد حرفِ بخشیدن

اگر دلداده می باشید مگویید این سخنها را



:: موضوعات مرتبط: دلتنگیهای من، عاشقانه، حرفهای نا گفته من، خدا، جملات زیبا، زیباترینها، تنهایی، دلشکسته، زندگی، غمگین، آرامش، عشق، دوستت دارم، زیباترین نوشته ها، سرنوشت، محبت، مرگ، پدر، مادر، شعرهای عاشقانه، شعرهای حافظ، ،

نوشته شده توسط پژمان در جمعه 19 مهر 1392

و ساعت 9:12 AM


فروغ فرخ زاد

 می روم خسته و افسرده و زار
سوی‌ منزلگه ویرانه ی خویش,
به خدا می‌برم از شهر شما
دل شوریده و دیوانه ی خویش
می‌برم تا که در آن نقطه ی دور
شستشویش دهم از رنگ گناه
شستشویش دهم از لکه ی عشق
,زین همه خواهش بی‌ جا و تباه
,می‌برم تا زتو دورش سازم
زتو ‌ای جلوه ی امید محال,
می‌برم زنده به گورش سازم
تا از این پس نکند یاد وصال

فروغ فرخزاد



:: موضوعات مرتبط: دلتنگیهای من، عاشقانه، حرفهای نا گفته من، جملات زیبا، زیباترینها، تنهایی، دلشکسته، زندگی، غمگین، آرامش، عشق، زیباترین نوشته ها، سرنوشت، محبت، مرگ، پدر، مادر، شعرهای عاشقانه، شعرهای حافظ، دوبیتیهای عاشقانه، ،

نوشته شده توسط پژمان در جمعه 19 مهر 1392

و ساعت 9:4 AM


پدر...



 دلم بهانه ات را می گیرد ...
چقدر امروز حس می کنم نبودنت را ...
صدایت در گوشم می پیچد و من می گویم :

" جانم؟ .... مرا صدا کردی؟! "



:: موضوعات مرتبط: دلتنگیهای من، حرفهای نا گفته من، دلشکسته، غمگین، آرامش، زیباترین نوشته ها، مرگ، پدر، ،

نوشته شده توسط پژمان در جمعه 19 مهر 1392

و ساعت 9:2 AM


مکث....

نوشته شده توسط پژمان در جمعه 19 مهر 1392

و ساعت 8:59 AM


تنهایی...

تنهایی این نیست که هیچکس اطرافت نباشه!
این نیست که با کسی دوست نباشی!
این نیست که آدمی گوشه گیر و منزوی باشی!
این نیست که کسی باهات حرف نزنه!
این نیست که هیچوقت نتونی خوشحال باشی!
این نیست که کسی دوستت نداشته باشه!
تنهایی، یه حس درونیه!
تنهایی یعنی "هیچکس نمیفهمه حالت بده ...



:: موضوعات مرتبط: دلتنگیهای من، عاشقانه، حرفهای نا گفته من، خدا، جملات زیبا، زیباترینها، تنهایی، دلشکسته، زندگی، غمگین، آرامش، عشق، دوستت دارم، زیباترین نوشته ها، سرنوشت، محبت، مرگ، پدر، مادر، شعرهای عاشقانه، شعرهای حافظ، ،

نوشته شده توسط پژمان در جمعه 19 مهر 1392

و ساعت 8:58 AM


دلم تنگ شده بابایه خوبم برات خدا بیامرزدت....

 

می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .

 

عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد

 

بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...

 

بدتـرین دشمنانم، برادر وخواهران خودم بودند .

 

تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.

 

تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود

 

و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!

 

راســــــتی،بعد رفتنت

 

دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خـــــــــوب یاد گـــرفتــه ام...!

 

"حــــال مـــن هم خـــــــوب اســت" ... خــــــوبِ خــــوب

 

عباس کیانی پدر خوب و مهربانم دوستت دارم از طرف پسر بی وفایت

 



:: موضوعات مرتبط: دلتنگیهای من، عاشقانه، حرفهای نا گفته من، خدا، جملات زیبا، زیباترینها، تنهایی، دلشکسته، زندگی، غمگین، آرامش، عشق، دوستت دارم، زیباترین نوشته ها، سرنوشت، محبت، مرگ، پدر، مادر، شعرهای عاشقانه، شعرهای حافظ، ،

نوشته شده توسط پژمان در جمعه 19 مهر 1392

و ساعت 8:50 AM


پژمان

نوشته شده توسط پژمان در جمعه 19 مهر 1392

و ساعت 8:16 AM


کم زندگی مرا نمایش بدهید

کم زندگی مرا نمایش بدهید

تابوت برای من سفارش بدهید

باید بروم گور خودم را بکنم

لطفآ دو سه سط

ر مرگ را کش بدهید

عکس های جالب و دیدنی تابوت مرگ !



:: موضوعات مرتبط: دلتنگیهای من، عاشقانه، حرفهای نا گفته من، جملات زیبا، زیباترینها، تنهایی، دلشکسته، غمگین، مرگ، دوبیتیهای عاشقانه، ،

نوشته شده توسط پژمان در جمعه 19 مهر 1392

و ساعت 7:34 AM


خدایا...

دانشجویی به استادش گفت:

استاد اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم ان

را عبادت نمی کنم.

استاد به انتهای کلاس رفت و به ان دانشجو گفت : ایا مرا می بینی؟

دانشجو پاسخ داد : نه استاد ! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم.

استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت : تا وقتی به خدا پشت کرده باشی

او را نخواهی دید !

http://www.sailorlum.com/buffy&spike/spuffy_bleedingheart.jpg

خدایا ...

با همه ی فاصله‌ای که از تو گرفته‌ایم ...

 

هنوز هم ، چقدر به ما نزدیکی ...

 



:: موضوعات مرتبط: دلتنگیهای من، عاشقانه، حرفهای نا گفته من، خدا، جملات زیبا، آرامش، مرگ، ،

نوشته شده توسط پژمان در جمعه 19 مهر 1392

و ساعت 5:44 AM



صفحه قبل 1 صفحه بعد

.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by pezhmankiyani ::.
.:: Design By :
wWw.Theme-Designer.Com ::.




اگه آسمون زمین شه اگه دریا یه کویر شه اگه دنیا زیرو رو شه اگه چشمات بی غرور شه اگه خورشید بی غروب شه بازم عاشقت میمونم عشقو تو نگات میخونم اگه کوه بیاد رو دوشم اگه جام زهر بنوشم اگه ماه دیگه نباشه روزا آسمون سیاه شه اگه جنگل بشه صحرا اگه امروز نشه فردا بازم عاشقت میمونم عشقو تو نگات میخونم اگه خوابتو نبینم دیگه گل برات نچینم اگه حتی یه جوونه توی گلدونا نمونه بازم عاشقت میمونم عشقو تو نگات میخونم اگه باز مثه همیشه بگی( من با تو ؟؟!!! )نمیشه بگی که منو نمیخوای دیگه پیش من نمیای بازم عاشقت میمونم عشقو تو نگات میخونم اگه باشم و نباشم هر جای دنیا که باشم حتی از چشمات جداشم بازم عاشقت میمونم عشقو تو نگات میخونم اگه شعرامو نخونی اگه باز پیشم نمونی راز عشقم رو ندونی بازم عاشقت میمونم عشق و تو نگات میخونم
pezhman7763@gmail.com




دلتنگیهای من
عاشقانه
حرفهای نا گفته من
خدا
جملات زیبا
زیباترینها
تنهایی
دلشکسته
زندگی
غمگین
آرامش
عشق
دوستت دارم
زیباترین نوشته ها
سرنوشت
محبت
مرگ
پدر
مادر
شعرهای عاشقانه
شعرهای حافظ
دوبیتیهای عاشقانه




پژمان
زهرا



















»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 109
بازدید ماه : 635
بازدید کل : 18816
تعداد مطالب : 842
تعداد نظرات : 95
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


تماس با ما

. . . . . . . . Online User .

کد حرکت متن دنبال موس