وانمود میکنم که چیزی برام مهم نیست ... اما در واقع خیلی هم مهمه برام...
وقتایی که برام خیلی دردناکه لبخند بزنم تا دیگران خیال کنند همه چی آرومه ...
آن وقت هاست که حسی کهنه از میان دل مشغولی های اکنونم ، در دلم تکان
میخوره ...
دلم هوایی میشه ... من را به جاهایی در زندگی ام می برد که نمیخوام از اونجا و از
اون لحظه ها تکون بخورم...
جاهایی که حرف هایی سر دلم مونده ...
حرف هایی که تا اَبد نباید به کسی بگم ...
و این نا گفته ها مهر سکوتی به احساسی میزند که گاهی در لحظه هزاران با برام
تکرار میشود ...
و بجای اینکه منقلبم کنند ... منجمدم می کنند ...
حس میکنم دلم غمگین ترین دل شهره ...
نظرات شما عزیزان:
|